اشکهای یک فرمانده برای حضور در منطقه
تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۳۰۲۹۳
در جریان عملیات بدر، سید رضا دستواره که پس از شهادت عباس کریمی، فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص)، بهطور موقت فرماندهی این یگان را عهدهدار بود، برای ارائه گزارش آخرین وضعیت لشکر ۲۷ در قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) حاضر شد.دستواره که از ناحیه پهلو ترکش خورده بود و براثر شدت جراحت، توان زیادی برای حرف زدن نداشت؛ گفت: «مسئول واحد اطلاعات عملیات و تقریباً همه نیروهای کادر این واحد زخمی شدهاند و کادر لشکر نیز اغلب زخمی هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایران اکونومیست، سیدمحمدرضا دستواره، ۱۸ اسفندماه ۱۳۳۸ مصادف با ماه مبارک شعبان در «گود مرادی»، واقع در جنوب تهران، متولد شد. او سه سال راهنمایی را در مدرسه شاه، واقع در باغ آذری گذراند. سپس وارد مقطع دبیرستان شد، اما برای کمک به معیشت خانواده، ترک تحصیل کرد و در یک کارگاه خیاطی در بازار تهران مشغول به کار شد.
مدتی بعد دوباره به تحصیل ادامه داد و در کنار آن، کار کرد تا چرخ زندگیشان هم بچرخد و سرانجام موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته اقتصاد شد. سال ۱۳۵۶ با شروع اولین جرقههای انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، همراه دوستانش در خیابان شوش و اطراف آن علیه رژیم شاه دستههای تظاهرات راه میانداخت و خود یکی از نیروهای محرک بود که متن شعارها را آماده میکرد.
دستواره در آبان ۱۳۵۸ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و بهعنوان عضو سپاه تهران، در پادگان ولیعصر (عج) مشغول به خدمت شد. دوره آموزشی را نیز در پادگان امام حسین (ع) گذراند و بعد از پایان دوره آموزشی که همزمان با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود، همراه دانشجویان پیرو خط امام، به حفاظت از لانه جاسوسی پرداخت.
وی مدتی بعد به مناطق غرب کشور اعزام شد و در روانسر به پاسداری از انقلاب پرداخت. سپس برای اجرای عملیاتی عازم شهرستان پاوه شد و به احمد متوسلیان، رضا چراغی و حسن زمانی ملحق شد.
در سلسله عملیاتهایی که برای تأمین شهرستان مریوان انجام گرفت، همچنین در پاکسازی روستاهای مریوان از وجود گروههای ضدانقلاب و خارج کردن کوههای سر به فلک کشیده مریوان از دست شورشگران، کارنامه موفقی از او برجایمانده است.
او در تشکیل سپاه مریوان نقش مؤثری داشت و تا پایان مهرماه ۱۳۵۹، یعنی تا یک ماه بعد از هجوم سراسری ارتش عراق، در مریوان حضور داشت. سپس به مناطق عملیاتی گیلانغرب رفت و برای شناسایی منطقه و مینگذاری، تپههای مشرفبه مرز ایران و عراق را بررسی کرد.
مدتی هم بهعنوان فرمانده پاسگاه شهدا، در منطقه دزلی فعالیت داشت تا اینکه در عملیات «کاوه زهرا» که در حدفاصل شهرستان مریوان و پاوه انجام شد، مجروح و حدود ۷ ماه بستری شد. وی بعد از بهبودی، همراه احمد متوسلیان، محمود شهبازی و حاج همت، تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص) را تشکیل داد و بهعنوان مسئول نیروی انسانی تیپ انتخاب شد. همچنین بعد از شهادت «ابراهیم همت» در عملیات خیبر – عباس کریمی، فرماندهی لشکر ۲۷ را بر عهده گرفت- جانشین فرمانده لشکر شد و تا زمان فرماندهی محمد کوثری بر لشکر ۲۷ که در پی شهادت عباس کریمی در عملیات بدر، عهدهدار این سمت شد، همچنان در سمت جانشینی فرمانده لشکر باقی ماند.
دستواره در نبردهای بدر، والفجر ۸ و کربلای ۱ نیز در سمت معاون اول، قائممقام و جانشین فرمانده لشکر، نقش بسیار مؤثری ایفا کرد. سرانجام سید محمدرضا دستواره پس از مجاهدتهای فراوان در کردستان و در پاکسازی شهرستانهای مریوان و پاوه و نقشآفرینی در همه نبردهای یگان محمد رسولالله (ص) از فتحالمبین تا کربلای ۱، در سپیدهدم جمعه ۱۳ تیرماه ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۱، بر اثر اصابت گلوله خمپاره ۱۲۰ در کنارش، به شهادت رسید و روحش در پائین ارتفاعات قلاویزان آرام گرفت. [۱]
سردار شهید احمد غلامی در سخنانی روایت کرده است: «ما در شهرهای بانه، سنندج و مریوان نیرو داشتیم و میبایست پیش نیروهایمان حضور پیدا میکردیم. هر زمان پیش نیروها میرفتیم، چند روز میماندیم. یکی، دو نوبت برای پاکسازی با آنها رفتم که ببینم مشکلاتشان چیست. بعد به تهران برگشتیم و مشکل اعزام نیرو را حل کردیم، چون نیروها را باید در فاصلههای معینی عوض میکردیم.
گاهی هم خود فرماندهان از آنجا میآمدند و درخواست نیروی بیشتری میکردند؛ یا نیروهایمان مجروح میشدند، مثل رضا دستواره که در مریوان مجروح شد. ما نمیگذاشتیم به منطقه برود. دستواره گریه میکرد. گفتم با این پا نمیتوانی کاری بکنی. گفت، نه، من حاضرم آنجا بروم. میروم کار اداری میکنم. تعهد داد کار رزمی نکند.»[۲]
«در جریان عملیات بدر، سیدرضا دستواره که پس از شهادت عباس کریمی، فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص)، بهطور موقت فرماندهی این یگان را عهدهدار بود، برای گزارش آخرین وضعیت لشکر ۲۷ در قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) حاضر شد.
دستواره که از ناحیه پهلو ترکش خورده بود و براثر شدت جراحت، توان زیادی برای حرف زدن نداشت؛ گفت: «مسئول واحد اطلاعات عملیات و تقریباً همه نیروهای کادر این واحد زخمی شدهاند و کادر لشکر نیز اغلب زخمی هستند.» وی با وجود جراحات شدید به محسن رضایی گفت: «من عقب نمیروم، میمانم و کاری میکنم.»»[۳]
همچنین قاسم صادقی؛ کادر آزاد گردان حبیب بن مظاهر در توصیف حواشی ستونکشی بیسابقه لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در جریان عملیات والفجر ۴ در آبان ماه سال ۱۳۶۲ میگوید: «بیرون شهر اسلامآبادغرب، ستون گردان ما به ستون اصلی لشکر ملحق شد. از آنجا به سمت کرمانشاه حرکت کردیم، بعد هم رفتیم به سمت سنندج و دستآخر به مریوان رسیدیم.
شب را در مریوان خوابیدیم. صبح؛ سوار بر اتوبوسهای پلاک شخصی که به گردان مامور شده بودند، به سمت دشت شیلر حرکت کردیم. هنوز مسافت زیادی از دریاچه زریوار مریوان دور نشده بودیم که چند گلوله توپ سرگردان، زمین اطراف جاده را شکافتند. همین باعث شد تا رانندههای اتوبوسها بترسند و از ادامه مسیر خودداری کنند.
راهنمای ستون ما حاج رضا دستواره؛ فرمانده «تیپ ۳ ابوذر» بود که سوار بر یک موتورسیکلت هوندا تریل، در جلوی ستون حرکت میکرد. وقتی متوجه شد رانندهها دیگر نمیخواهند جلوتر بروند، اول از آنها خواهش کرد، اما وقتی دید گوششان بدهکار نیست، خودش سوار یکی از اتوبوسها شد، راننده را کنار زد و نشست پشت فرمان و اتوبوسهای دیگر را هم به رانندههای پاسدار سپرد. بعد ازآن؛ دستور حرکت داد. با همین اقدام قاطع حاج رضا، رانندههای اتوبوسها دنبال ماشینهایشان راه افتادند.»[۴]
منابع:
[۱] شیری، حجت، اطلس لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، سال ۱۴۰۰، صفحه ۱۹۷
[۲] مژدهی، علی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس؛ از ری تا شام، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۸، صفحات ۹۱ و ۹۲
[۳] جمعی از نویسندگان، روزشمار جنگ ایران و عراق؛ بازگشت به هور (کتاب سی و پنجم)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحه ۷۰۷
[۴] بابائی، گلعلی، کوهستان آتش، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نشر بیستوهفت، چاپ اول، سال ۱۳۹۹، صفحه ۳۹۹.
منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: شهید حاج رضا دستواره ، دفاع مقدس ، جنگ تحمیلی ، شهدا
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: شهید حاج رضا دستواره دفاع مقدس جنگ تحمیلی شهدا مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محمد رسول الله فرمانده لشکر رضا دستواره عباس کریمی اتوبوس ها راننده ها چاپ اول لشکر ۲۷
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۳۰۲۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاعر سلام فرمانده به استقبال غزل رهبر انقلاب رفت
سیدمهدی بنیهاشمی شاعر سروده «سلام فرمانده» به استقبال غزل رهبر انقلاب رفت که یک بیت از آن را به مناسبت عملیات وعده صادق خوانده بودند.
به گزارش مشرق، در آستانه عملیات تنبیهی «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی علیهالسلام با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند، برای این عملیات خواندند: تو را است معجزه در کف زِ ساحران مهراس/ عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
در پی انتشار این سروده، سیدمهدی بنی هاشمی از شاعران جوان گیلانی که با سرود سلام فرمانده بیشتر در اذهان مردم شناخته میشود، با سرایش غزلی به استقبال این شعر رهبر انقلاب رفت.
متن این شعر را به شرح زیر است:
دلا، ننگ است از میدان گریزیم
در این هنگامه از یاران گریزیم
بیا تا مثل آن عشّاق در طَف
چو پروانه ز شهد جان گریزیم
غم از چه داری ای دل؟ نوح با ماست
نباید از دل طوفان گریزیم
بدان در عشق، آسایش حرام است
مباد از سختی دوران گریزیم
عصا بنداز ، اعجازی کن ای دل
که از این مکر دژخیمان گریزیم
خدا با ماست پس حتی ز آتش
چو ابراهیم ما آسان گریزیم
ز سحر ساحران و مکر مکار
بیا بر دامن قرآن گریزیم
بخوان پیش از کلام الله، اعوذی
که سمت حق از این شیطان گریزیم
چو حیدر باش و درب کفر برکن
که از این قلعه دیوان گریزیم
بیا از غده بدخیم صهیون
به سوی حضرت درمان گریزیم